اولین حقوقمو گرفتم . حس خوبی داشتم ولی نه اونقدر که فکر میکردم حس خوب بهم بده . البته اولین اولین حقوقم هم نبود . قبلا کار کرده بودم و پول دراورده بودم . اما این کار اولین کار کارمندی با حقوقمه . 

خوبیش این بود که با پولش کلی چیزای مختلف خریدم . حس خوبش این بود که با اولین حقوقم برای کسی که همیشه حمایتم کرده کادو خریدم . 

ماه دوم کارم شروع شده . 

بچه های شرکت یکی یکی دارن خودشونو نشون میدن . این آدم های در ظاهر ناراضی و در باطن نگران موقعیت . آدم های در خفا مخالف و در پیش رو پاچه خار !

با یک نفر بیشتر از همه دوست بودم که دیروز عذرشو خواستن . برای این که همه چیش رو بود . اگر با کسی مشکل داشت مخفی نمی کرد . الان دیگه در این شرکت فقط باید بیام و برم و روزهایی که خواهر همین دوستم شرکته دو کلام حرف بزنم .

من اینور اتاقم و اون اون سمت و روی هر دومون به دیواره .

بهتر ! تازه دارم میفهمم محیط کار یعنی چه! دارم میفهمم کارمندی یعنی چه ؟

هر چند من هیچ وقت نمیتونم تمام زندگیم کارمند باشم ، هر چند که نمیتونم همیشه از یک نفر دستور بگیرم و سر یک ساعت خاصی کارم رو شروع و تموم کنم ، با این حال ، این قسمت زندگی رو هم باید تجربه می کردم .

من فقط شرکت هایی مثل شرکت حاجی رو دیده بودم که همه با هم رفیق بودن ، اینجا مثل جاهای دیگه همه فقط در ظاهر خوبن !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها